نتایج جستجو برای عبارت :

دخترونه های خونه ما

 
گروه های دخترونه تلگرام 
بهترین گروه های دخترونه تلگرام
گروه چت دخترونه
گروه گپ دخترونه
لینک گروه های دخترونه تلگرام
با سلام گروه های دخترونه تلگرام راه اندازی شد که می توانید به صورت رایگان در اختیار داشته باشید.
گروه های دخترونه زیادی موجود هستند.
برای عصویت در گروه دخترونه های تلگرام
سایت لینکدونی تل را جست و جو کنید.
بهترین و جذاب ترین و زیبا ترین و قشنگ ترین و عکس های بدون متن پسرونه و دانلود عکس پروفایل بدون متن دخترونه
دانلود جدید ترین و عاشقانه ترین عکس های بدون متن زیبا و جذاب دخترانه و پسرانه و دانلود عکس پروفایل بدون متن دخترونه
عکس پروفایل های جذاب و قشنگ و خفن میزان و دانلود عکس های بدون متن دخترونه باکلاس
دانلود عکس نوشته های جذاب و خفن دخترونه و پسرونه و دانلود عکس پروفایل بدون متن دخترونه
دانلود جدید ترین و باحال ترین و زیبا ترین و خفن ترین عک
عکس پروفایل دخترونه
دوستان عزیز سایت تفریحی فان باران در این پست بهترین عکس های پروفایل دخترانه رو براتون قرار دادیم
عموما در شبکه های اجتماعی عکس های پروفایل لاکچری و کارتونی و فانتزی استفاده میکنند
برای دیدن عکس پروفایل دخترونه به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه مطلب
سری دوم عکس نوشته های خاص ، جذاب ، باکلاس ، شیک و خفن دخترونهکه مناسب برای پروفایل در تلگرام می با شد رو در ادامه این مطلب مشاهده و دانلود کنید.
عکس فانتزی نوشته دار خیلی باحال و جذاب دخترونه
عکس نوشته غمگین دخترونه فانتزی
عکس نوشته پروفایل فانتزی دخترونه تیکه دار
عکس نوشته غمگین دخترونه فانتزی برای پروفایل
عکس نوشته پروفایل فانتزی دخترونه غمناک
عکس نوشته پروفایل فانتزی دخترونه باحال

همچنین ببینید : عکس پروفایل دخترونه 
دختر بچه ۶ ساله بود که عاشق رنگ های دخترونه بود   ... 
قرمز  و صورتی و .... 
اما الان چی ؟!
اون رنگا دیگه براش هیچ درخشش ندارن 
چرا ؟!
چون داره سرد میشه داره می شکنه... 
یکی از رویاهای اون .. زندگی کردن تو خونه این که تمام دیوارش از رنگ سیاه پر شده باشه ؛)
 
عکس پروفایل جدید زنانه اینستاگرام
 
instagram عکس پروفایل دخترونه – عکس اینستاگرام پروفایل خاص
عکس اینستاگرام پروفایل دخترونه خاص – عکس اینستاگرام پروفایل فانتزی
عکس اینستاگرام دخترونه هنری
عکس پروفایل خاص ۲۰۲۰
عکس پروفایل خاص 2020
عکس پروفایل خاص 2020 دخترانه
عکس پروفایل خاص 2020 پسرانه
عکس پروفایل خاص 2020 دخترونه
به نام او...
چند روزی حوصله ی نوشتن نبود.سرم شلوغ نبود ولی ذهنم بسیار...
مسائل خاله اینا !
مهین از تهران اومده و دو روزی تقریبا با اون مشغول بودم و حتی یه شب رو خونه دایی خوابیدم تا 3 صبح حرف زدیم با مهسا!
این روز ها به طور افراطی فیلم میبینم!
از فیلیمویی که گاهی کار میکنه  یا دانلود میکنم و  یا سی دی های قدیمی ...
ایتالیا ایتالیا،هت تریک،بیست و یک روز بعد،اناستازیا،رییس مزرعه...
انیمیشن up رو هم دانلود کردم .و قصد دیدنش رو دارم!
به این نتیجه رسیدم که م
عکس پروفایل دخترانه با عینک زیبا و جدید 2018 – 97
تصاویر دخترانه با عینک برای پروفایل,عکس فانتزی دخترانه عروسکی,عکس های دخترونه صورتی,عکس دخترونه جدید,عکس پروفایل دخترونه شیک,عکس دخترونه باحال
ادامه ی پرو فایل ها در ادامه ی مطلب
ادامه مطلب
خونه پر از حال خوش بود. خونه به اعتبار آدمهاش خونه میشه و صدای خنده هاشون دوباره خونه رو خونه کرد...علی و پرهام فوتبال دستی بازی میکردن. فرشید و بابا حکم؛ سپهر و سعید شطرنج. مریم و ستایش و ترمه ترنم هم منچ...
شما تصویری از این قاب که توصیفشون کردم می دیدین عاشقشون نمیشدین؟!
دانلود فیلم مطرب با بازی پرویز پرستویی بروس وین (بتمن) فیلم ورود برکینگ بد فیلم درباره الی داستان فیلم ستیغ هک‌سا عکس پروفایل دخترونه لاکچری سرعت دقیق اینترنت را speedtest اندازه گیری گنید عکس جوکر آدرس سایت بلاگفا و میهن بلاگ رعد و برق‌ پروفایل کاربران اینستاگرام فیلم مسخره باز عکس‌ های‌ پروفایل خاص دخترونه ایموجی سایت ایجادِ یک وبلاگ فیلم joker 2019 فیلم منطقه پرواز ممنوع لغو سرویس های ارزش افزوده عکس پروفایل gmail عکس پروفایل اسم خد
دانلود فیلم مطرب با بازی پرویز پرستویی بروس وین (بتمن) فیلم ورود برکینگ بد فیلم درباره الی داستان فیلم ستیغ هک‌سا عکس پروفایل دخترونه لاکچری سرعت دقیق اینترنت را speedtest اندازه گیری گنید عکس جوکر آدرس سایت بلاگفا و میهن بلاگ رعد و برق‌ پروفایل کاربران اینستاگرام فیلم مسخره باز عکس‌ های‌ پروفایل خاص دخترونه ایموجی سایت ایجادِ یک وبلاگ فیلم joker 2019 فیلم منطقه پرواز ممنوع لغو سرویس های ارزش افزوده عکس پروفایل gmail عکس پروفایل اسم خد
سمینار رایگان۱۰۰%تضمینی
❤❤جذب عشق وازدواج❤❤❤
زمان ۳مرداد
⏰ازساعت۱۶الی۲۰
مکان :شریعتی جنوبی /مجتمع تجاری کریستال/طبقه۲واحد۴
#موسسه_تحقیقاتی_ذهن_خلاق
همراه با قرعه کشی برای رزروعدد۱ را به
:۰۹۱۴۴۱۲۱۴۴۰.
.
@dr.reza__beygi
@zehne_khallag
http://zehnekhallagg.blog.ir/
#تبریز_خبر#دخترونه #دخترونه #ازدواج #ازدواج_آسان #ازواج_موفق#دوخترونه#سمینار_آموزشی#سمینار_رایگان#عشق#طلاق#زندگی#ایران#فمنیسم#چهارشنبه_های_سفید#ایران#مستند_راز#زبان_عشق#تضمینی#قرعه_کشی#مهارت_ازدواج#موف
با عرض سلام و احترام؛
دختری بیست و سه ساله هستم، تازه فارغ التحصیل شدم و یک ساله مشغول به کارم، نمیدونم چی باید بگم! از نظر اخلاقی همه میگن اصلا به دخترها نمیخوری!، از هر کدوم شون پرسیدم دختر بودن یعنی چی؟!، چه ویژگی خاصی هست که باید داشته باشم؟، میگن یعنی ظریف نیستی! 
هیچ وقت توضیح درست و دقیقی بهم ندادن و هر بار به صورت انتقادی و تند گفتن اصلا به دخترها نمیخوری!، همیشه لبخند میزنم، شادم، مودبم، شیطنت میکنم و سعی میکنم هر جایی که میرم به همه
_شرکت در جلسه دفاع رفیق سال های دور و شنیدنِ تمجید استادها و گرفتن نمره کامل :)
_چشمک های "یکی یه دونه" که فقط مختص من بود،نه فقط لبخند که تمام خوشی های دنیا را به من میداد :)
_دیدن اولین دندان و راه رفتن های "یکی یه دونه"...هرچند مجازی و از راه دور اما باز هم سهم من تمام خوشی های دنیا شد....با "یکی یه دونه" که پنجمین نوه هست،جلوه زیباتری از خاله شدن را تجربه کردم :)
_صمیمی شدن با یلدا و شریکِ رازها و پچ پچ های دخترونه اش :)
_مسافرت ستاره به خونه...بیست روز ت
هرگز پیش نیامده برسم کلید خونه رو پرت کنم روی میز یا گوشه کناری؛ کلیدهای خونه مثل یک راز عزیز هست که فقط من و چند نفر دیگه داریمش...خیلی عزیزه. جا نمیگذارمش، گمش نمیکنم. مثل شناسنامه م مهمه و مثل تصویر آدمهای خونه همیشه در نظرم هست و برای من زیباست.
امشب پاییز فصل آخر سال است، اولین کتاب نسیم مرعشی رو خوندم. چقدر خوش‌خوان و جذاب و درست نوشته شده بود. از اون متن‌ها بود که خیلی دوست دارم ورژن مردونه/پسرونه‌ش رو بنویسم.در مورد مهاجرت خیلی توی تولیدات فرهنگی و هنری کم کار کردیم. در حالی که دغدغه بزرگی‌ه و نسل ما خیلی زیاد باهاش درگیره. کم نیستند دوستان و همکاران و هم‌کلاسی‌ها و آشناها و فامیل‌هامون که ذره ذره وجودشون رو برداشتن و رفتن و تبدیل شدن به کاراکترهای مجازیِ پشت خطِ تماس‌های
دلم میخواد یه کاراکتر انیمیشنی بسازم برای پسرم و شروع کنم طراحی حالات مختلفش رو... یه چیزی توی مایه عکس های پایینی. دوتا اولی مدل دخترونه اشه... و خدایا، چقدر مدل برای دخترونه دارم! هیشکی اما پسرونه نکشیده :))

ایده ی خفن و هیجان انگیزیه! نمیدونم میتونم بسازمش یا نه.. *-*
دلم میخواد یه کاراکتر انیمیشنی بسازم برای پسرم و شروع کنم طراحی حالات مختلفش رو... یه چیزی توی مایه عکس های پایینی. دوتا اولی مدل دخترونه اشه... و خدایا، چقدر مدل برای دخترونه دارم! هیشکی اما پسرونه نکشیده :))

ایده ی خفن و هیجان انگیزیه! نمیدونم میتونم بسازمش یا نه.. *-*
دیگه کارش به جایی رسیده که توی خونه سیگار میکشه!
توی خونه!
توی خونه آخه لامصب؟!؟!؟!؟!
بلند شو برو تو حیاط خب بکش اینقدر بکش که سرطان بگیری! ولی چرا من بدبخت نباید تو خونه خودم هم احساس آرامش کنم؟!
کی میشه اپلای کنی بری راحت شم از دستت
و خوبی یه جمع دخترونه، یا حداقل جمع دخترونه‌ی ما اینه که اگر دلت گرفت، اگر دلت گریه خواست می‌تونی خیلی راحت بگی: بچه‌ها، بیاید لامپا رو خاموش کنیم گریه کنیم. و می‌دونی که کسی بهت نمی‌خنده، چون خود اونا هم دارن گریه می‌کنن.
یا می‌تونی دپرس باشی و وقتی گفتن چته، بگی نمی‌دونم با اینکه می‌دونی. از بس ندونستی که همه باورت می‌کنن، هیچ‌کس پی‌شو نمی‌گیره. 
+ بعدم از زور "ندونستن" پاشو برو اون گوشه حیاط که به زور اینترنت گوشی E می‌شه و بیست دقیق
خونه بی تو خونه نیست. قهر کن؛ دل دارم که دلبریها و جفات رو بخرم و ببرم.
اصلا چه اهمیت داره حق با کی هست وقتی اهل یه خونه ایم و بلدیم همدیگه رو تاب بیاریم. من که خدا نیستم حق فقط با من باشه. حقی اگر هست با همه ی ماست. یکی کمتر یکی بیشتر. حق کوچک من تحقه ی درویشی آستان شما. من و خونه شما رو مشتاقیم. مقصود شمایی اقا. کعبه و بتخانه بهانه ست. بیا باز هم چای بخوریم...کلیدت باید باز هم در قفل بچرخه که خونه بعد از بارون گرم بشه. همه ی اجزای خونه دلتنگت هستن؛ ر
عکس های عاشقانه
عکس نوشته پروفایل خاص و خفن مخصوص سال 1399
عکس نوشته پروفایل خاص و خفن بیش از 50 مدل در این مطلب از روبکا مشاهده نمایید.
عکس نوشته پروفایل عاشقانه
عکس نوشته پروفایل دخترونه
عکس نوشته پروفایل غمگین
عکس نوشته پروفایل خاص
عکس نوشته پروفایل تیکه دار
عکس نوشته پروفایل جدید
عکس نوشته پروفایل زیبا
عکس نوشته پروفایل اینستاگرام
عکس نوشته پروفایل عاشقانه جدید
عکس نوشته پروفایل سنگین
عکس نوشته پروفایل خدا
عکس نوشته پروفایل تنهایی
عکس
از امروز که بوی قورمه سبزی توی این خونه پیچید...
از امروز که گردوهایی که از  باغمون اورده بودم رو شکستم و گذاشتم توی یخچال...
این خونه خونه ی من شد....
فقط پلوپر برقی من با اداپتور خوب کار نمیکنه...و این شد که بعد دو ساعت برنجا رو نیم پخته تحویل داد....منم چشمام رو بستم و گفتم فرض کن داری ریزوتوی ایتالیایی میخوری...میشه همون برنج نیم خام خودمون با کلی سس و قرتی بازی...
شنبه هفته پیش بود که بعد از کلی آوارگی و ناراحتی نقل مکان کردیم به خونه جدید 
خونه پدرشوهر رفتن منتفی شد و یه خونه باب میل من پیدا شد یه خونه ویلایی و پر از پنجره که هر روز کلی نور میپاشن توی خونه
و الان بعد از یک هفته تلاش بی وقفه برای سامان دادن اوضاع و خوابوندن فندق نشستم روی مبل و دارم ساندویچمو میخورم 
دو هفته قبل داشتن همچین شرایطی برام مثل رویا شده بود و الان من به اون رویا رسیدم 
خدای من شکرت :)
وارد نیست ولی من واردش میکنم...اعتراضم سیاسیه ولی اول اون اعتراض با دوز پائین و میگم...چرا هرچیز خوشگل و قشنگی هست دخترونه است!؟ ما باطنمون زشته!؟ نمی گم که دیگه لباسای گل گلی بپوشیم (که عیبی هم نداره پوشیدنش) اما چرا چیزای خوشگل دخترونه است!؟ چرا چیزای خوشگل پسرونه نداره!؟ همش مردونه!؟ یه پلنر میخوای بخری همش دخترونه! ما باید عین این مردای گنده سر رسید خشک و با قلب مرده و رو استفاد کنیم!؟ واسه چی همه چی جنسیتی شده!؟ چرا تو کشور هیچی سرجاش نیست!؟ -_
عکس متن دار یا عکس نوشته مدتی است که بهترین ابزار برای بیان احوالات و دل گفته های خاموش شده ی ماست ! به زبان ساده تر برای توصیف احساسات و افکارمان برای ارتباط به دوستان و اشنایان در اینستاگرام و تلگرام و فیس بوک و شبکه های اجتماعی به کار می بریم
امروز به خونه‌ی پدری رفتم. خونه‌ی گرم و قشنگی که کودکی ونوجوونیم توش گذشته. هر بار که میرم سعی می‌کنم هر گوشه‌شو حتی اگه کوچیک و بی اهمیت باشه به خاطر بسپارم با تموم جزییات و حتی نقص‌هاش. این فقط به خاطر سپردنِ  یه تصویر خالی نیست،‌ هر کنجی از این خونه یه  تیکه از خودِ منه. به هر جاش که نگاه می‌کنم -‌علی‌رغم تغییرات زیادی که توی این سالها داشته-‌ یه قاب از خودمو می‌بینم که شاید زمین تا آسمون با من‌ِ الانم متفاوت باشه اما دوستش دارم و می‌
دو سه سال پیش وقتی بارون زمستونیو می دیدم برام مهم نبود چقدر هوا سردِ
 پرده و میکشیدم
و پنجره اتاقو باز میکردم
چراغ اتاقو خاموش کردم
 زیر پنجره رو تختم دراز میکشیدم
 به آسمون خیره میشدم و به صدای بارون وقتی به سقف خونه میخورد گوش میدادم  
برای خودم خیال پردازی می کردم
تو رویا غرق میشدم
رویاهای شیرین دخترونه
اما امروز که بارون زمستونی میاد دیگه اونقدر دیووونه نیستم که بخوام پنجره اتاقو باز کنم
الان خبری از اون دختر کله خراب نیست
محتاط تر شدم
دو سه سال پیش وقتی بارون زمستونیو می دیدم برام مهم نبود چقدر هوا سردِ
 پرده و میکشیدم
و پنجره اتاقو باز میکردم
چراغ اتاقو خاموش کردم
 زیر پنجره رو تختم دراز میکشیدم
 به آسمون خیره میشدم و به صدای بارون وقتی به سقف خونه میخورد گوش میدادم  
برای خودم خیال پردازی می کردم
تو رویا غرق میشدم
رویاهای شیرین دخترونه
اما امروز که بارون زمستونی میاد دیگه اونقدر دیووونه نیستم که بخوام پنجره اتاقو باز کنم
الان خبری از اون دختر کله خراب نیست
محتاط تر شدم
عکس پروفایل بدون متن باحال و جذاب و دراماتیک و عکس نوشته های جذاب و دراماتیک
دانلود باحال ترین و بهترین و زیبا ترین و جذاب ترین عکس پروفایل های خفن و پشم ریزون بدون متن با کیفیت خوب
دانلود زیبا ترین و قشنگ ترین و زیبا ترین و عاشقانه ترین عکس پروفایل های بدون متن جذاب
بهترین و جذاب ترین و میزان ترین عکس پروفایل های بدون متن دخترونه و پسرونه با کیفیت های عالی و خوب
دانلود جدید ترین و قشنگ ترین و جذاب ترین و باحال ترین عکس پروفایل های بدون متن دخ
در 21 سالگی،وقتی شیراز بودیم،یروز رفتیم تیغ خریدیم و وایسادیم توی حموم و "میم 2" و "ر" همه ی موهامو زدن،با قیچی و تیغ.دوساعت درگیرش بودیم.و حالا از نتیجه راضی ایم.البته مقنعه سرکردن سخته خیلی برام ولی کنار میام."میم2" هی به سرم نگاه میکنه، هی با یه نگاه اندوه باری میگه موهاتو دوست داشتمنمیدونم چجوری دلشو داشت 2 ساعت وایساد برام تیغشون زد.
پ.ن:یکبار برای همیشه شجاعت به خرج دادم و ریسک کچل بودن به معنای واقعی رو پذیرفتم.همونجوری که چندسال پیش یکبار
در 21 سالگی،وقتی شیراز بودیم،یروز رفتیم تیغ خریدیم و وایسادیم توی حموم و "میم 2" و "ر" همه ی موهامو زدن،با قیچی و تیغ.دوساعت درگیرش بودیم.و حالا از نتیجه راضی ایم.البته مقنعه سرکردن سخته خیلی برام ولی کنار میام."میم2" هی به سرم نگاه میکنه، هی با یه نگاه اندوه باری میگه موهاتو دوست داشتمنمیدونم چجوری دلشو داشت 2 ساعت وایساد برام تیغشون زد.
پ.ن:یکبار برای همیشه شجاعت به خرج دادم و ریسک کچا بودن به معنای واقعی رو پذیرفتم.همونجوری که چندسال پیش یکبار
عکس های عاشقانه
عکس نوشته پروفایل خاص و خفن
در این مطلب از روبکا شاهد سری جدید عکس های زیبا از مدل کلاه و شال گردن بافتنی سال 2020  و 99 با طرح های به روز و شیک خواهید بود
عکس نوشته پروفایل سنگین
عکس نوشته پروفایل خدا
عکس نوشته پروفایل تنهایی
عکس نوشته پروفایل دروازه بانی
عکس نوشته پروفایلی جدید
عکس نوشته پروفایل پسرانه
عکس نوشته پروفایل مذهبی
عکس نوشته پروفایل واتساپ
عکس نوشته پروفایل دلتنگی
عکس نوشته پروفایلی
عکس نوشته پروفایل اسلحه
عکس پر
سلام
بنده دختر 17 ساله ای هستم که موندم سر دو راهی آینده م. از اول تو جو پسرونه بزرگ شدم و صمیمیت خاصی با پدرمم داشتم. خانواده پرجمعیت در هر دو طرف مادری و پدری داریم که بیشترشون پسرن. همین جو پسرونه باعث شده که من یه کم از سری ویژگی های دخترونه م دور بشم. 
اهل آرایش نیستم، عاشق نشدم، به جمع خانوم ها علاقه ای ندارم و واقعا از عروسی رفتن حرصم میگیره. من خانوم خونه بودن رو بلد نیستم. بچه داری و ازدواج رو دوست ندارم، من مشکلی مثل ترنس بودن ندارم. احسا
حرمت حریم خونه، بیشتر از حریم دل آدم نباشه، کمتر نیست
سالهاست نامَحرم ترین!! خود خوانده رو گذاشتیم در راستای قبله خونه .. و هوش از سر اهالی خونه پرونده!!
 
 
نکنیم ..
قبله دل 
قبله خونه 
فقط برای خداست ..
نکنیم
اینقدر خودمونو نزول ندیم ..
خدا چیزایی خییییییییلی بهتر تدارک دیده برامون
چرا از دست بدیم؟؟!
هیچ میدونی چرا خیلی وقتا میرم کنج اتاقم، گوشه ی پناه و آرامشم و باهات حرف میزنم؟ چون حس تو برابری میکنه با اون حد از امنیت. شبیه وقتی که بعد از پوشیدن لباسای رسمی میای لباس راحتی میپوشی و لم میدی یا مثل وقتایی که بعد از یه مدت دوری از خونه یهو برمیگردی خونه ی خودت و به قول مامان با خودت میگی هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه...
من غریبم توی این دنیا و تو واسم مثل وطن میمونی...
خدا حفظت کنه :)
دوست داشتن یه نفر مثل اسباب کشی به یه خونه جدیده. اولش عاشق همه ی چیزای جدیدش می شی. هر روز صبح از اینکه همه این خونه مال خودته سر ذوق می آی. هر لحظه دلت شور می زنه که نکنه سر و کله ی یه نفر پیدا بشه و بگه یه اشتباه وحشتناک اتفاق افتاده و از اول قرار نبود که تو صاحب یه همچین خونه ی شگفت انگیزی بشی. بعد در گذر زمان، دیوارها هوازده می شن، تراشه های چوب اینجا و اونجای خونه می ریزه، و اینجاست که تو کم کم نه عاشق بی نقصی این خونه، که عاشق همه ی نقص هاش می
پا شدم زنگ بزنم خونه، حرف بزنم یه کم دلم باز شه. برادر عزیز گوشی رو برداشت و با بی حوصلگی تمام گفت کسی خونه نیست، منم خوابم...این دور از مرام و معرفته :)
فردا برمیگردم خونه، چشم من رو دور دیدن :)
نمی دونم چرا از وقتی در شرف ازدواج قرار گرفته دیگه محل نمی ده :)
مادر جان بعدش زنگ زد البته، میگفت چند ساعت پیش میخواسته زنگ بزنه ولی برادرزاده های عزیز تنظیمات گوشیش رو بهم ریختن، نتونسته زنگ بزنه. خیالم راحت شد :)
همین الان داداشم اومد یه جعبه دستش بود، بازش کرد پر از چیزای دخترونه! گفت به کسی نگو ولی دارم برا خانومم از الان کادو جمع میکنم ! اول قند تو دلم آب شد! بعد با خودم گفتم بابا مسخره تو به فکر نتایج کنکورت باش! بعد دیدم به اون دختره حسودیم شد بابا :/ داداش خودمه اصلا!
دوست داشتن یه نفر مثل اسباب کشی به یه خونه جدیده. اولش عاشق همه ی چیزای جدیدش می شی. هر روز صبح از اینکه همه این خونه مال خودته سر ذوق می آی. هر لحظه دلت شور می زنه که نکنه سر و کله ی یه نفر پیدا بشه و بگه یه اشتباه وحشتناک اتفاق افتاده و از اول قرار نبود که تو صاحب یه همچین خونه ی شگفت انگیزی بشی. بعد در گذر زمان، دیوارها هوازده می شن، تراشه های چوب اینجا و اونجای خونه می ریزه، و اینجاست که تو کم کم نه عاشق بی نقصی این خونه، که عاشق همه ی نقص هاش می
امروز بالاخره بعد از چندین روز متوالی مامان خانوم زنگ زدن بهم!
بعد کلی سوال و جواب و نصحیت و این چیزا بهم گفت که آخر هفته رو بیا خونه،اما حوصله نداشتم برم و الکی گفتم که درگیر درس و امتحانای میانترم هستم و وقت نمیکنم بیام! اما درس کجا بود؟! :))
کی حال داره این همه راهو بره تا خونه و یکی دو روز بعد دوباره برگرده تهران... من کلا این مدلیم که وقتی یه مدت یه جا بمونم عادت میکنم به اونجا و واسم عادی میشه مثلا وقتی میرم خونه بعد دوباره برمیگردم این خوا

تا اونجا که یادمه همیشه تیپ پسرونه میزدم . تا پنج سالگی با پدرم استخر میرفتم اگه از بعدشم نرفتم مال این بود دیگه بهم اجازه ورود ندادن. موهامو کوتاه میکردم. با برادرم جنگ میکردم و این روال ادامه داشت و من از ظرافت های دخترونه هیچی یاد نگرفتم. از اینکه چه جور خاله بازی کنم. چه جور با دخترای هم سنم بشینم لاک بازی کنم. چه جور متوجه بشم که به جای علاقه به توپ فوتبال و ماشین کنترلی و کارت بازی باید باربی بازی  یاد بگیرم یا موی عروسکی شونه بزنم و برای
خونه رو تمیز کردم در حد خونه تکونی حالا نشسته ام و با نگاه کردن ب خونه غرق در لذت می شوم بوی مایع لباس شویی ک رایحه ی  گل دارد پنجره ها باز هستند و صدای جیک جیک گنجشک ها می آید عود روشن کردم خانه در آرامش کامل بوی عشق و زندگی می دهد و من شکر گزار پروردگارم هستم بابت زنده بودن، بابت عشق، بابت زندگی ، بابت همه چیز خدایا ممنونتم
هر طور که فکر میکنم میبینم آرزوی خونه دار شدن رو با خودم به گور میبرم. واحد آپارتمان ۱۰۰ متری در حاشیه شهر، ۴۰۰ فاکینگ میلیون تومان
اگر تمام درآمدی که دارم رو پس انداز کنم و هیچی نخورم، هیچی نپوشم و قیمت خونه هم الی الابد همین بمونه، حدودا ۳۰ سال دیگه خونه دار میشم. 
زیبا نیست؟ 
بک دراپ نوزاد تخت خواب تم دخترونه -کد 3917
مشخصات فایل نام فایل:بک دراپ نوزاد تخت خواب تم دخترونه -کد 3917 نوع فایل:بک دراپ،backdrop پسوند فایل اصلی:JPEG پسوند فایل فشرده:ZIP عرض 2048 PIX کیفیت:300 DPI ویژگی های فایل کاربری آسان جایگزین مناسب برای دکورهای گران قیمت کیفیت بالا قیمت مناسب تبدیل عکس های معمولی به عکس آتلیه ای با قابلیت چاپ با کیفیت عالی توجه:برای دانلود فایل فقط از کامپیوتر استفاده کنید نکته:پس از دانلود فایل را ابتدا از حالت فشرده خارج کنید. ...
خونه مادر بزرگه ...
خونه ملت سه ساله داره چند تا نخاله ...
ورژن جدید خونه مادر بزرگه ... را از طریق اینجا مشاهده بفرمائید.
واقعا خیلی از نمایندگان زحمت میکشن تو خونه مادر بزرگه.
( اگه خونه ملت بود ... والا که ملت راضی نیستن)
واقعا مدیونید اگه فکر کنید منظورم نمایندگان مجلسه...
خوابگاه دخترونه vs خوباگاه پسرا

خخخخ دوستان 2 روز دیگه وبلاگم فیلتره اگه میزبانی بفهمه من این ها رو منتشر می کنم خخخخخخخخخ
کلمو با چاقو میبرن خخخخخخ
در ضمن اینها من فتوشاپیست هم هستم سفارشی داشتین بدین به ایمیل یا یه کار دیگه بکنین برید توی قسمت ارتباط با من درخواست + لینک عکسی که میخواید براتون ویرایش کنم بفرستین خخخخخ ما خیلی باحالیم.
✅جهت دیدن مطلب پیشنهادی کلیک کنید
این ویروس کرونا بد جوری ما رو خونه نشین کرده.
البته بدم نیست . شب عیدی جهت  فریضه ی خانه تکانی در حالت آمادش باش کامل در رکاب همسر عزیز هستیم.
به دور از شوخی توی خونه موندن اولش حال میده ولی وقتی طولانی بشه خیلی خوشایند نیست. مرد باید صبح از خونه بره بیرون دست کم ساعت سه بیاد تو خونه. خسته و کوفته.
ناگفته نماند که ما معلما با خونه نشینی خیلی غریبه نیستیم . نوروز و تابستون خود گواه بر این ماجراست.
ولی خب اونجا آدم تکلیفش را میدونه برنامه ریزی میکن
"مثلا بنویس: برگرد خونه منتظرم."
نشستیم هی برات شعر خوندیم، شعر نو، غزل، مثنوی، دو بیتی‌های زیر لبی، حافظ، مولانا، حتی آقا شاملو! گفتیمت "دلبرا، صنما، جان جانا؟" دلبرونه خندیدی. گفتیم "اون قلب قشنگت خونه ماست، نشه یه‌وقت بیرونمون کنی بگی دیگه نمی‌خوامتااا! قلبت که هیچی، آخه خودتم خونه‌ی مایی! هرجا که بریم تهش برمی‌گردیم و ختم می‌شیم به خودِ خودت." ایندفعه دلبرونه نگریستی. چیزی که یه عمرِ تموم منتظرش بودیم! زیر لبی گفتی: 
"پس برگرد خونه منتظ
از این عصر خسته‌ام...
برگردیم به هزاره‌های دور...
من با پوست خرسی...
که زمستان‌هایمان را خوابیده...
برای تو بالاپوشی بدوزم...
و تو با شاخ گوزن پیری که شکار کرده‌ای...
عکسم راروی دیواره‌ی غارمان بکش!
مرا به هزاره‌هایی ببر ...
که غروب‌ها...
با شکاری تازه به خانه می‌آمدی...
و قلب من تنها آتشی بود...
که کشف کرده بودی!
#رویا_شاه_حسین_زاده
این متن دخترونه هست و من پسر هستم!
دیر برگشته بودم خونه؛ خیلی زیاد.
رسیدم خونه و مامان هیچی نگفت. بابا هم. آخر شب که چای قبل از خواب رو با مامان میخوردیم گفتم مامان مهم نبود براتون دیر اومدم؟ نه تذکری نه اعتراضی. گفت آدمی که خونه ش رو دوست داره آسمون رو به زمین میدوزه کارهای واجبش رو زودتر تموم کنه برسه خونه. به زور نمیشه بهت بگم دوستت داریم خونه ت رو دوست داشته باش. بچه که نیستی. گفتم مامان من خونمون رو دوست دارم. گفت دوست داشتن یعنی وقت گذاشتن. آدمی که دیر میاد وقت نداره که کسی و
دانلود آهنگ خونه ی مادر بزرگه با کیفیت بالا
Download Ahange Khooneye Madar Bozorge
دانلود آهنگ شاد خاطره انگیز قدیمی خونه ی مادر بزرگه – دانلود اهنگ خونه ی مادر بزرگه هزارتا قصه داره
شعر خونه ی مادربزرگه هزارتا قصه داره – دانلود آهنگ کارتون خونه مادر بزرگه نوستالژیک
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید…
متن آهنگ خونه ی مادربزرگه هزارتا قصه داره
خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره♪♪♪
خونه ی مادر بزرگه حرفای تازه داره
انقدر خسته و ناراحتم که از خونه بیرون زدن هم حالمو خوب نکرد
الانم برگشتم خونه و کلید نداشتم و کسی هم خونه نیست .
اومدم یه جزوه ی گیتار رو کپی کنم والکی طولش میدم و میشینم تو مغازه تا وقت بگذره بقیه برسن خونه.
خسته م اندازه ی میلیون ها سال.
پ.ن : یکی از رتبه های تک رقمی از فرزانگان رشت بود. براش خیلی خوشحالم و بی نهایت غبطه میخورم .
روزی پدر و پسری بالای تپه ی خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا می کردند با هم صحبت می کردند. پدر می گفت: اون خونه را می بینی؟ اون دومین خونه ایه که من تو این شهر ساختم. زمانی که اومدم تو این کار فکر می کردم کاری که می کنم تا آخر باقی می مونه. دل به ساختن هر خانه می بستم و چنان محکم درست می کردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه. خیالم این بود که خونه مستحکم ترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونه های من بعد از من هم همین طور میم
همسرم راننده ی ماشین سنگین بود، به من گفت بیا پشت فرمون بشین تا یاد بگیری،بعد از یکم رانندگی یادمون افتاد باید جایی بره و منو خونه پیاده کرد‌. تنها بودم که داداشم اومد پیشم. مشغول صحبت بودیم که صدای جلز ولز اومد دویدیم تو آشپزخونه و چشمتون روز بد نبینه، نمیدونم کی بادمجون رو با یه عالمه روغن رو گاز گذاشته بود، بادمجونا سالم بودن ولی کل خونه ی ما رو دوده ی سیاه گرفته بود. تند تند وسیله ها رو جمع میکردم که بشورم یهویی از تخت خوابمون یه عالمه آب
توی خونه‌ای که همسر/ مادر خونه منبع آرامش که نبود هیچ، خونه‌ی امن و امان رو کرد جهنمی که محل تنش و فرسایشه، اعضای اون خونه اگر تبهکار و جانی و دزد و قاتل شدند، بهشون خرده نگیرید.
 
پ.ن: بله می‌دونم و متوجهم که هر کی اختیار داره و خیلی از علما و بزرگان، زن‌های تلخی داشتند اما در نظر بگیرید که این ماجرا قشنگ صفر و صدیه، از اون طرف بزرگانی داریم که اگر همسران پایه و همراه و باعرضه‌ای نداشتند، هیچی نمی‌شدند. جون سالم به در نمیشه برد از تبعات ای
بعضی وقت ها با خودم میگم چطوری بعضی ادمها انقدر پولدارن ؟ از کجا میارن ؟ چرا ما هر چی میدویم به جایی نمی رسیم ؟
اجاره نشینی واقعا سخته و سخت تر هم شده واسه ما
کاش ما هم یه روزی دستمون به خونه برسه بتونیم خونه بخریم از این فلاکت رها بشیم
هر شب
وقتی هم خونه ایم خسته از کار برمیگشت
فرنی و شامی که براش (ّرای خودمون) پخته بودم رو میخورد
 
برام چایی درست میکرد
 
گاهی من براش درست میکردم اون بیشتر پیتزا و استیک درست میکرد
 
و هر شب برای من ازین حرف میزد که دخترای وایت ادمای مزخرفین و میخواد با یه میدل ایسترنی یا اسیایی یا افریقایی دیت کنه.
 
و اگه نشه
میخواد بره همجنس گرا بشه.
 
الان من با کی هر شب حرف بزنم؟
 
من امادگی رفتن به اپارتمان تنهایی رو نداشتم!
 
عمری هم خونه ای داشتم.
 
باید بر
از ۲۵ یا ۲۶ بهمن که از خونه زدم بیرون و عازم خدمت اجباری سربازی شدم دیروز بعد از دو ماه دوباره پام به خونه باز شد و با اجازتون ایام عید رو تو زندان جزیره به سر بردم و این پست هم برای اینکه فروردین ماه بدون یادداشت نمونه نوشتم تا ببینم کی دوباره وقت بشه و از تجربیات خدمت اجباری بنویسم...
فعلا، شاد باشید
۱. هر بار میگن محمد منصوری خانومش بارداره...
یا میگن محمد منصوری اینو گفت اونو گفت...
میخوام بگم محمد؟ محمد در پناه تو؟
یعنی الان مریم بارداره؟
یعنی الان خوشبختن محمد و مریم؟
 
۲. اتفاقی نیفتاده جز دیدن چند تا خونه...یه خونه گرون مرغی وسط منهاتن و یه اتاق از خونه یه پیرزن که دختراش لس انجلس و سان فرانسیسکو زندگی میکنن و دلش نمیخواد تنها بمونه تو خونه...
هنوزم در حال گشتنم...
یکی از علت هایی که دلم می‌خواد به خاطرش زودتر برم سر خونه زندگیم اینه که قفسه های کتاب خونه م دیگه جا نداره و داره ازش کتاب نشتی می‌کنه!
فکر کنم در حقیقت دلم می‌خواد برم سرِ کتاب‌خونه و زندگیم! :)

پ.ن: نه کتاب نه هیچ چیز دیگه ای به مثابه هوو نیست! ☺
خوش‌شانس فقط یکی از بچه‌های فامیل ما...
اوایل اسفند ازدواج کرد...
بعد بخاطر کرونا، کارش تعطیل شد...
نامزدش هم که همه‌ش خونه‌ست... اینم همه‌ش خونه نامزدش!
نشسته داره واسه کنکور ارشدم می‌خونه!
بهترین قرنطینه قرن رو داره این بشر! یعنی کرونا فرصت نهایت استفاده از همه چیز رو با هم بهش داد!
یه روز شاملو میاد خونه می‌بینه آیدا هنوز نیومده و از اونجایى که اون موقع تلفن نبود براش یادداشت می‌ذاره: «ایدا من ساعت٦:٣٠ اومدم و الان٧:٣٠ه. تو هنوز نیومدى، تحمل خونه بدون تو سخته. میرم بیرون چرخى می‌زنم، امیدوارم برگشتم تو درو برام باز کنى، خونه بدون تو جهنمه!»
یکی از فانتزیهای زندگیم اینه که ببینم آدمای مختلف، توی خونه‌های مختلف و یا خونه‌های مشابه یک آپارتمان چطوری وسایلشون رو داخل خونه چیدن؛ مثلا دلم می‌خواد درِ واحدهای مختلف ساختمانمون رو بزنم و برم ببینم که هر واحد چه مدلی رو برای وسایل خونه‌ش استفاده کرده. به نظرم دیدنش هم باعث میشه حس و حال هر خونه‌ای رو حس کنی و ایده بگیری و هم اینکه از چیدمانش میتونی احساس اهالی خونه رو درک کنی.
خونه چیزی بیشتر از یک چهاردیواریه، ساکنین خونه میتونن به
در عکس پروفایل دخترونه پاییزی ۹۷ شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید متفاوت ترین عکس پروفایل های دخترونه در مورد فصل پاییز را مشاهده کنید و …
عکس پروفایل دخترونه پاییزی ۹۷
عکس های دخترانه برای فصل پاییز
تو با شهریور چه کرده‌ای!؟
بوی پاییز عاشقانه را
به خود گرفته
صدای برگ‌ ریزان را
از میان موهایم می‌شنوم
دستان توست
که نمی‌گذارد خزان شوم
متن ادبی در مورد فصل پاییز
عکس پروفایل دخترونه پاییزی ۹۷
نمیرسم ها را بر نمی تابم
با هر برگ پایی
از چهارشنبه اون هفته تا امروز به غیر از شنبه که ۲/۵ ساعت تلفنی صحبت میکردم و خونه بودم، درگیر بیرون رفتن و خرید عقد دوست و عقد دوست و خرید خونه و نوبت دندونپزشکی و رفتن به شهر مجاور گذشت
به استراحت و خواب زیاد نیاز دارم
خونه تکونی هنوز انجام نشده و ای کاش میشد کمکی زبر و زرنگی داشت که همپای من کار کنه
مامانم توی راه هست و فردا احتمالا یا وقتی من خونه نیستم میرسه یا همزمان با من *__* انقدر خوشحالم انقدددر خوشحالم که نگووقتی مامان خونه نیست همه چیز واسم غریبه ... حتی از پدرم هم که خیلی بیشتر باهاش در ارتباطم خجالت میکشم! فکر کن
مسئولیت تمام خونه با من بود این چندین روزی که گذشت.این فشار هم کمتر میشه حتی :))) 
کلاسم هم که روز آخرشه حتی ....
خلاصه که دو تا اتفاق جالب پیش رو داریم !
خوش به حالتون که میگید دچار روزمرگی شدید، من اونقدر خالی و پوچم که حتی به اون هم دچار نیستم، زندگیم از هر دچاریتی خالیه، خالی خالی خالی. میرزا می گفت رفتارام شبیه دخترا شده. قهرکردنا، برخوردنا، حرف زدنا، وبلاگ نوشتنا، حتی عکسای پروفایلم. همش داره دور میشه از چیزی که بودم. میگفت انگار دچار یه شکنندگی دخترونه ی نا فرم شدم. لعنتی نمیدونست من به هیچ چیز دچار نیستم. 
عکس های خونه بیشتر از هر چیزی به وجد میارنم و میتونم مدت ها توی پینترست نگاشون کنم و هربار بیشتر غرق بشم، میتونن بهم انگیزه بدن که سگدو بزنم واسه داشتن گوشه های دنج و خونه ای که هر جای دور یا نزدیک بری، برگشتن بهش هست و از معدود چیزهای ثابتیه که انتظارت رو میکشه.
سفر قشنگه اما ترجیح من به ساختن و داشتن خونه و گوشه های دنجم، بعد پول جمع کردن واسه سفره، تا که تو هر سفری بدونم خونه ی قشنگم انتظارم رو میکشه.
دیروز داشتم فکر میکردم چرا انقدر باید واس
مرده زنگ میزنه خونه، میگه عزیزم من بعداز ظهر با دوستم میام خونه…زنش میگه 
خونه ریختوپاشه مرده:  میدونمزنه:  ظرفا کثیفهمرده: میدونم زنه:  توى یخچال هم هیچی نداریم …مرده:  میدونم !!!زنه:  تو ک همه رو میدونی پس چرا دعوتش کردی؟
آخه هوس زن گرفتن کرده، گفتم،بیاد وضعیتمو ببینه شاید پشیمون شه ….!?
بیوگرافی گروه ITZY
ایتزی گروه دخترونه جدید JYP بعد از TWICE هستش. ایتزی از 5 عضو با استعداد یعنی "یجی"، "لیا"، "چه ریونگ"، "ریوجین" و "یونا" تشکیل شده.
این گروه جدید جی وای پی با بقیه گروه هاش فرق داره. (یعنی از لحاظ کانسپت با بقیه گروه های جی وای پی متفاوته)
جی وای پی اعلام کرده که معنی ITZY یعنی دخترهایی که هرچی بخواین رو دارن و همچنین ایتزی در کره ای  있지 معنی "داشتن" رو میده.
(و البته Itzy یه اسم دخترونه هم هست که معنی "اصیل" و "محبوب" رو میده.)
برخلاف گروه دخت
احساس میکنم بیان خیلی سوت و کور شده !!توی این ۱۰ روز گذشته دو سه شب خونه بابا اینا بودم . عجیب اینکه اصلا یادم نمیاد اونجا زندگی کردن ( مجردی ) چجوری بود :/ امروز ظهر برگشتم خونه ، یه کم تمیز کاری کردم ، غذا پختم و ازین کارا . یه کم ( خیلی کم ) استراحت کردم . در واقع دامادک چنان با خشم در خونه رو باز کرد که من از خواب پریدم و تا چند دقیقه تپش قلب داشتم ...دلم برای روزانه نوشتن تنگ شده بود ...
هم خونه ای من یه اقای 80 ساله هست که صاحب خونه هست. هیچ کس رو نداره.
یه خونه دو طبقه (دوپلکس) خیلی خیلی بزرگ داریم که حدود 600 متری میشه.
بچه های محله ما مطابق معمول suburbia هست
صاحب خونه م یه اقای کانادایی هست که پدر پدربزرگش و مادربزرگش سالها قبل از انگلستان امده اینجا و اینها اینجا به دنیا اومدن همه شون.
هم از طرف پدرش هم مادرش هر دو از انگلستان اومدن.
کلا یه دونه pet داریم
اونم یه خرگوشه!
یه خرگوش سفید خوشگل چشم آبیه!
کلا همون یه خرگوش!
یادتونه تو خونه
متن آهنگ عشق تو صدام از مازیار فلاحیعشق تو صدام مثله غم تویه بارونه زندگیم شده شبو روزای وارونهاز حاله من کسی چیزی نمیدونه، وقتی نیستی خونه، خونه ساکتو آرومهشب تو خیالم سر تو رویه زانومه، برگرد بیا به خونه، خونه بی تو زندونه

ادامه مطلب
امروزو نصفه نیمه شروع کردم. الان دیگه بشینم پاش تا عصر وقت دارم. شب خونه زندایی بابام دعوتیم! ما با اینها بیشتر ارتباط داریم تا خاله هام یا عمه هام. مامانم اولش گفت نمیریم بعد یعنی من راضیشون کردم میخوام به مناسبت سالگرد ازدواج مامان بابام کیک درست کنم. خلاصه که وقت زیادی ندارم برای خوندن. خوب شد زبانم این چند روز کار کردما. استرس دارم براش احتمالا تا عصری فقط زبان برسم بخونم :/ اشتباه کردم گفتم بریم به نظرت؟ اخه دیدم مامان همش شیفتی میره خونه
کاش میشد وقتی به دنیا میومدی یه فرم بهت میدادن میگفتن دو تا خواسته بگو. خب قطعا من میگفتم تولد در یکی از کشور های اسکاندیناوی اونوقت میتونستم وقتی بعد از ظهر برمیگردم خونه با این حال که آسمون پر از ابرهای سیاه هست و خورشید پشت این ابرها کاملا مخفیه کلید مینداختم و وارد خونه میشدم  در حالی که هیچکس خونه نیستپ.ن 1: این اتفاق سالی یکی دوبار میفته و هر بار که مواجه میشم باهاش قند تو دلم آب میشه
پ.ن 2: هنوز به خواسته دوم فکر نکردم
همسر اومد خونه و گفت فلان شرکت کارشو تحویل داده و چندتا خونه که قبلا محل نیروهاشون بوده الان خالیه. یه شماره گرفته بود که زنگ بزنه و ببینه میتونه یکی از اون خونه‌ها رو اوکی کنه یا نه.
مسئول مورد نظر گفت همه اون خونه‌ها تحویل داده شدن به پرسنل بی‌خونه. (که خب خدا رو شکر. تو این شهر بی‌خونه بودن خیلی سخته) اما یه کارگاهی بوده که قبلا توش کابینت میساختن و اون الان متروکه‌س! برید دنبال اون.
و باز من خوشحال شدم! (شاید مشکل همین خوشحال شدن منه؟!! شای
می خوام یه اعتراف کنم!من چند سال پیش دیوانه وار عاشق شدم، وقتی که فقط ده سال داشتم؛عاشق یه دختر لاغر و قد بلند شدم که عینک ته استکانی می زد و پانزده سال از خودم بزرگتر بود! اون هر روز به خونه پیرزن همسایه می اومد تا پیانو یاد بگیره...از قضا زنگ خونه پیر زن خراب بود و معشوقه دوران کودکی من زنگ خونه ما رو می زد، منم هر روز با یه دست لباس اتو کشیده می رفتم پایین و در رو واسش باز می کردم، اونم می گفت ممنون عزیزم، لعنتی چقدر تو دل برو می گفت عزیزم!
ادامه
مامان بزرگ تو خواب و بیداریش ...چشمش به من که افتاد لبخند زد ...
فقط منو میشناسه تو این حال ...میگه فاطمه ام...تنها کلمه مفهومش اینه!
نتونستم بمونم...
اومدم خونه...دارم دق میکنم...
نمیدونم شاید الان من باید اونجا میبودم...
چون مامان با چشمای اشکیش هزار بار ازم خواست بمونم...
نتونستم...
دست من نبود...می موندم عین چی اشک میریختم و فین فین میکردم که چی بشه؟که هی با هر فاطمه گفتن بگم جان و جون بدم؟
نباید میومدم خونه ...
خدایا بگو که خوب میشه حالش ...
بگوووو....یه ا
زندگی ثابت کرد که همیشه نمی‌تونی رو بقیه حساب کنی و یه وقتایی هست که فقط خودتی و خودت، تنها و بی‌یاور.
یه رفیق می‌خواستم همیشه گوش باشه و حرفام پیشش مثل یه راز بمونه. درددل کنم و سبک بشم و حالم خوب شه.
یه دوست نادیده‌ای تو توییتر گفت اونروز که بازگشت به خونه می‌تونه حس خوبی داشته باشه بعد این‌ همه سال. خونه نیست اما جایی شبیه به‌ش می‌تونه باشه.
#خونه
این خونه به من حس خیلی خوبی داد.
 
یاد خونه دانشجوییمون افتادم که از صبح تا شب توش میگفتیم و میخندیدیمو شد یکی از بهترین خاطرات زندگیم.
 
راستی پاییز داره آفیشلی میاد :)
 
این خونه دقیقا کنار اقیانوس قرار داره.
 
دقیقا.
 
زیباست.
 
 
شاید اسباب کشی هم یه جور مرگ باشه... انتقال از خونه ای به خونه ی دیگه... از جهانی به جهان دیگه...
درسته که سکرات موت سخته، ولی به رفتن به یه جای بهتر می ارزه! (البته اگه بریم جای بهتر)
پ‌ن۱: از شب آرزوها، فقط خرس کشیِ یه سری رختخواب و سماور و دستگاه سبزی خرد کن و سطل زباله به ما رسید! نه روزه ای، نه نمازی، نه ذکری، نه دعایی... اینم از رجبی که آرزوشو میکردم! :(
پ‌ن۲: سه شبه که بی خانمانیم... شبی خونه ی داداش کارفرما پلاسیم، شبی خونه ی آبجی زهرا... و  این منم
                  بسم تعالی
  دانلود موزیک دخترونه با صدای ماهر
                 دانلود موزیک با کیفیت 320 
   برای دانلود اینجا کلیک کنید                     حجم: 8.48 مگابایت
                           پخش آنلاین 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراه
1. خیلی خوشحال و خندان با داداشم وارد خونه شدیم و در حالیکه داشتیم گیس همو میکشیدیم بابام گفت چتونه چرا انقد روحیه دارین؟ :|
حقیقتا ً با توجه به اوضاع موجود انتظار نداره:| 
ما هم گفتیم رقابت دیگه... رقابت روحیه میده..
بابام گفت رقابت چی؟
ما هم یک صدا گفتیم رقابت اینکه کی زودتر بره دسشویی :)))
حقیقتاً این داستان همیشگی ماست :)) و قطعا در راه این آرمان بزرگ جون یکیمون قراره فدا شه :)))
2. حقیقتا امروز تلخترین روز زندگیم بود چون فهمیدم معاون تپلوعه میخواد
واکنش مردهای دور و بر موقع خوردن غذای همسر1- مرد همون طوری که لقمه اول به نیمه های زبونش رسیده: خانم. میگم جدیدا دستت لرزش پیدا کرده? یا شاید بازم موقع ریختن نمک ادویه غذا حرفای اقدس خانم از پشت تلفن حواست و پرت کرد?- خانم خونه: :/ :| میگم اصلا این غذا به پرزهای چشایی شما برخوردم کرد?2- مرد که در حال خوردن آخرین قاشق غذاشه میگه: الحمدلله.+ خانم خونه که از لقمه اول به دهان مبارک همسر خیره شده میگه: طعمش خوب بود? خوشمزه بود?- مرد خونه که لقمه اش رو قورت د
میدونین چرا اتاقها توی ونکوور ارزون تر از تورنتوئن، در عوض خوشگلترن و امکانات بیشتره انگار وارد قصر شدی؟
دلیلش اینه که اینقدر این ایرانیا و چینیا پول دزدی اوردن توی ونکوور
و خونه خریدن و خونه ها خالی موندن
استان بریتیش کلمبیا یه قانون تصویب کرد
که به موجب اون اگه تو خونه ت خالی از سکنه باشه بهش مالیات سنگینی بسته میشه
برای همین هست که تو میای توی خونه
میبینی قصره!!! قصر!
و کلا یه نفر توش مثلا زندگی میکنه و حتی گاهی اون یه نفرم زندگی نمیکنه
و اج
من هیچ وقت نفهمیدم زن بابابزرگ دوستش داشت یا نه اما الان تقریبا مطمئن شدم که دوستش نداشت... وقتی عملش کردیم مدام زنگ میزد اما تنها چیزی که می گفت این جمله بود نیاریدش خونه!! آوردیمش خونه خودمون اما یه روز قبل از عید گفت من میخام خونه خودم باشم نه اینکه اونجا راحت باشه نه خجالت میکشید .. فقط ده روز دووم اورد ... بابا قبول نکرد خونشون ختم بگیریم... ختمشا اینجا گرفتیم خونه خودمون... وقتی زن بابابزرگ از در اومد تو شروع کرد به گریه کردن اون لحظه با خودم ف
یادمه بچه بودیم تو روزای عید همش دوست داشتیم بریم خونه این و اون 
چرا دروغ بگم دوست داشتیم عیدی بگیریم!
اون موقع ها 50 تومن و 100 تومن خیلیییییی پول بود برامون!
یادمه یکی از دوستای بابا که سید هم بود همیشه اسکناسهای نو و تا نکرده میداد اونم زیاد یعنی 500 تومنی و 1000 تومنی!
یادمه بابا و مامان خونه یسری از فامیلها ما رو نمیبردن و میگفتن خودمون میریم زود بر میگردیم شما خونه باشید یوقت مهمون میاد!!
بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم بابا مامان نمیخواستن ما رو ا
اعتماد کردن به آدما توی شهر غریب خیلی سخته!
من از مخالفان سرسخت خونه‌های اجاره‌ای ام|:یعنی حاضر بودم تو پارک چادر بزنم .. سگ‌آ دوره ام کنند .. ولی واسه یه خونه ی ای که کاملا مجزا نیست ( توی یه اتاقش صاحب‌خونه هست ) ۱۲۰ تومن پول ندم!!ولی چه کنم .. وقتی داداشم وسواس داره و امشبُ باید حتما حموم می‌کرد( عاخه مرد هم ایقد چیز!! )
الانم مامانم از حس بدی که داره (نمیدونم اسم حسش رو چی بذارم ترس یا اضطراب) واسه ما برنامه نگهبانی چیده!!میگه ممد تو تا یک بیدار ب
سختیه توی خونه پدر و مادر زندگی کردن و بچه ی ته تغاری بودن اینه که بقیه متاهلای خونواده دیگه دعوا های ریز و درشت خودشونم یه سرش رو میکشن توی خونه ی بزرگترا و گند میزنن به روح و روان و دو دیقه راحت توی خونه نشستنت. بچه دار هم که بشن بدتر دیگه، میارن بچه هاشونم میفرستن خونه ی پدربزرگ مادربزرگ، خودشون میرن پی خوش گذرونیشون؛ اصلا خوش گذرونی نه پی کارا و گرفتاریای خودشون. اونوقت باید دعوای فسقلی هاشونم تحمل کرد، مواظبشونم بود که یه وقت نخورن به در
سلام
پسری ۳۳ ساله هستم که از بچگی کار کردم و الان خونه و پس‌انداز دارم... چند وقته از دختری تو آشناها خوشم اومده و میخوام برم خواستگاریش، اما مسئله اینجاست که نمی‌دونم بهش بگم خونه دارم یا نه...،  می‌ترسم واقعیت رو بگم و این خانم به خاطر پول من به من جواب بله بگه و بعدش به عنوان مهریه کل داراییم رو ازم بگیره... .
سوالم از دخترها اینه که وقتی یه پسر خواستگاری تون میاد که خونه و ماشین داره چه ذهنیتی بهش دارید؟ به نظرتون بهش بگم که خونه و ماشین دارم
یادش بخیر پارسال این موقع ها آخرین ترم دانشگاه بودم و یه شب که از دانشگاه برمیگشتم خونه تا رسیدم کرج بارون گرفت و تا رسیدم سر خیابون که سوار تاکسی شم شدت گرفت و تو این مواقع هم تاکسی ها غیب میشن و (حقم دارن انقدر ترافیک و خطر تصادف بالا میشه که میرن خونه هاشون) منم کلی کنار خیابون وایستادم و منتظر ولی دریغ از یه تاکسی از اونجایی هم که اهل سوار ماشین شخصی ها شدن نیستم دیگه بیخیال شدم و پیاده تا خونه رفتم بماند که هرکی از کنارم رد میشد هرچی سوره و
توی این اوضاع شلوغ و قمر در عقرب دوست دارم دوباره برگردم نگارستان خودمون.
پبش آقای زارع و بچه ها.
چند روز پیش رفتم سر زدم. انگار برگشته بودم خونمون! خونه دومم!
و تصمیم گرفتم هر وقت فرصت داشتم به اونجا هم برم و  کلاسمو ادامه بدم...
امروز اومدم پیش مادر بمونم. 
چقدر این خونه بدون آقام دلگیره. ازون موقع تا الان فقط نشستیم پای تلویزیون. 
نه تلفن میتونه این دلگیری رو رفع کنه نه هیچ چیز دیگه. آدم دلش میخواد این خونه شلوغ باشه.
الان میفهمم آقام تو این دو ماه چی کشید. حداقل قبل کورونا پا میشد میرفت مغازه.
چقدر پیری سخته.
آدم چشم انتظار این و اونه.
الان اگر خونه بودم با مهدیار بازی میکردم بعدم پا میشدم میرفتم بالا اینترنت بازی.
اما الان یادم نمیاد با اینترنت در حالتی که خونه بودم
فروردین رییسم گفت مرخصی بگیر کنار مادرت باش.
گفتم نیاز نیست. ایمان دارم خوب میشه میاد خونه می بینمش.
خوب نشد و با آمبولانس بهشت زهرا اومد خونه
خونه هم که نه! از پارکینگ بالاتر نیومد
ایمانم شد شناسنامه ی آدمی که بهش میگفتم خانوم! اجازه میدین عاشقتون بشم؟
شناسنامه رو بهشت زهرا سوراخ کرد با پست فرستاد خونمون.
ایمانم با روزنه پانچ سوراخ نشد؛ با شناسنامه ش باطل شد.
مامانم همه ی ایمانم بود.مرد
 
 
شده ام بت پرست تو
شده ام بت پرست تو
شب هجرون دیگه تمومه  گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام
آه  که برای تو زنده ام
شده ام بت پرست تو قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب شده ام جام دست تو
آه شده ام جام دست تو
به تو چون سجده میکنم شرر تو هر سینه میزنم
به قصه میخوام که بعد از این بت روی تو بشکنم
آه  بت روی تو بشکنم
شب هجرون دیگه تمومه گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام
آه که برای تو زنده ام
روم از هر
خیلی وقته که دم به دقیقه دلم میگیره و یه بغض لعنتی میاد خفه ام میکنه. میدونم دلیل همه ی این حال بد ها چیه.دلیلش آدم هایی هستن که باهاشون تو یه خونه زندگی میکنم.دلم میخواد برم دور بشم ازشون واسه همیشه یا برن دور بشن ازم واسه همیشه.از اینکه با وجود همه فشار های فکری خودم واسه خودم مجبورم اونارو هم ببینم حالم بد میشه.این حال میدونی از کِی با منه؟ از دبیرستان! آره اون موقع ها ساعت 13:45 که زنگ مدرسه میخورد و همه خوشحال بودن برن خونه من واقعا بغضم میگر
امشب شب خوبی بود همه خاله ها و دختر خاله و همچنین زندایی کوچیکم با نی نی توی شکمشون دور هم یه شب دخترونه داشتیم ( میگم دخترونه چون همه بچه شده بودیم و خاطرات دوران کودکی رو مرور کردیم )
همه کادو گرفتیم حتی همون نی نی به دنیا نیومده ( یه جوراب فسقلی گرفت اونم از طرف منو دختر خاله بزرگم ،هیچ کس اصن نی نی رو یادش نبود )
نمی دونم کارم درسته یا نه ولی از کادو هام عکس گرفتم و اینم عکسش

 یه دونه شال ، ادکلن ، رژ لب ، شونه (عاشقشمممم ...خیلی گوگولیه ) ، لاک ب
 ترند های پاییز سال 2019 با پارچه های چهارخونه
یکی از پرطرفدارترین ترندهای پاییز امسال، که در حقیقت بازمانده ترندهای سال پیشه، پارچه چهارخونه است.پارچه‌های چهارخونه تنوع بسیاری دارن و استفاده از نقوش چهارخونه یکی از ساده‌ترین و بهترین شیوه‌ها برای ارتقا پوشش هر فرده. مهم‌تر از اون استفاده از نقوش چهارخونه یکی از بهترین شیوه‌ها در layering لباس هست.
در ادامه به معرفی انواع مختلف نقوش چهارخونه و چند متد ساده برای پوشیدن‌شون اختصاص می‌دیم.
 
یه اتفاق بدی که تو دوره ی تاهل دیدم میفته ؛ بریدن از اطراف و چسبیدن به هم دیگه اس... 
مثلا طرف حتی شام و نهاریم درست نمیکنه ، خونه ای تمیز نمیکنه ، کلا کار خاصی نمیکنه ، اما نه دیگه بیرون میره ، نه کاری ! همه کار با شوهر! 
میگی بیا یه شب دور هم ، نه شوهرم هست... 
بریم پیاده روی ، نه شوهرم خونه خوابه :/ ... 
چه کاریه من نمیدونم :/ 
تنبل میشن شدییید... 
یعنی فقط تو خونه ان با شوهر ، نهایت بیرون با شوهر :/ 
یه وضعی عصن...
اینجور آدمها رو میبینم قلبم درد میگیره ع
خونه مامان جاییه که تو احساس گرما می کنی 
پنجره هال بازه 
در را هم باز می کنی 
و دقیقا به ۵ دقیقه نمی کشه! که مامانت از خیابون میاد و بعد تعویض لباس میره پنکه رو خاموش می کنه و سیمش را هم از برق می کشه! 
تا حالیت شه پنکه رو هم اون باید اجازه بده 
چند روز پیش یلدا شیرازی ازم پرسید حست به بوشهر چیه؟ گفتم حس غربت! گفت اونجا که باید حالت بهتر باشه! نزدیکتری به شیراز! گفتم خونه‌م ته دنیاس. من به ته دنیا خو گرفته بودم...
ته دنیا که بودیم عاشق تعطیلات بودم. عاشق اینکه چند روز پشت سر هم همسر خونه باشه... یه جورایی انتظار داشتم تعطیلات اینجا هم مث تعطیلات ته دنیا خوش بگذره. اما قضیه اینه که اینجا نه اون دوستایی که ته دنیا داشتیم رو داریم که روزای تعطیلاتو یه روز در میون خونه ما و خونه اونا مهمون با
یادم رفته بود که افتاب ساعت 11 و 12 که خودشو از پنجره تا وسط های فرش میکشونه، چه ارامشی داره. یادم رفته بود که صدای دمپایی های مخصوص مامان تو اشپرخونه، چه ارامشی داره. اره، خونه همین شکلیه. خونه باید همین شکلی باشه. از تموم اون سرعت دیوانه وار همه چیز، فرار کردم و اومدم تو نقطه امنم. همون مبل همیشگی، همون کوسن همیشگی و اره همون بهترین ادم های دنیا. 
از گرمای 47 درجه ، از گرد و خاک، از برگشتن موکب ها، از فشار هشت روی ‌‌‌‌پنج ، از ریزش کوه ، از مسمومیت غذایی ، از ضعف و حدودا 24ساعت غذا نخوردن، از درد و مثل مار به خودم پیچیدن  گذشتم و بالاخره رسیدم خونه:)))))
(هیچ جا خونه خودمون نمیشه )
پست تیارا رو خوندم
یاد نوه خاله های خودم افتادم
سه تا نوه پسری داره با یدونه دختری
بچه دختر خاله م که ساکته
اما امان از دوتا بچه اولی های پسر خاله م
چند روز پیشا اومده بودن خونه مون
وحشیه وحشیه
با چشم غره بهشون نگاه می کردم
مامانشون انگار نه انگار
عاقا ما بچه کوچیک خونه مون نداریم خب وسایل دکوری زیاد تو خونه س
سعی هم میکنیم خوب نگه داری کنیم
اونوقت این وحشیا به هیچی رحم نمی کردن
من اگه سه تا کره خر زبون نفهم مثل اینا داشته باشم واقعا سعی میکنم ت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اندیشه اسلامی